دايي يا خاله
نوشته شده توسط : صفرزايي

به حيف نون ميگن: پشتت خاكيه حيف نون ميگه: پس چي ميخواستي آسفالت باشه
***
حيف نون همش دعا مي کرده بچه دار شه يه شب جبرئيل مياد تو خوابش ميگه عوض اينهمه دعا برو زن بگير
***
يارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر, وقتي برميگرده دوستش ميگه سفر خوب بود؟ ميگه نه
بابا همش استرس داشتم چون هي ميگفتن لنگرو بندازيد تو آب
***
دو تا دروغگو داشتن از کنار يک کوه رد مي شدن يکي به ديگري گفت: اون مورچه را مي بيني که بالاي اون کوهه؟ اون يکي هم گفت: کدوم يکي را مي گي ؟ اون يکي را كه چشمش بازه يا اون يکي که چشاش بسته است؟
***
حيف نون ميره وسط آرنولد و بروسلي ، دستشو ميندازه دور گردنشون ، ميگه هيشكي زورش به ما 3 تا نميرسه!
***
نصیحت كله كدو به پسرش : هیچ وقت زن نگیر و به پسرت هم بگو زن نگیره !!!
***
يه پسره به دوستش ميگه: بيا بريم دريا.
دوستش ميگه: نه اگه غرقشم مامانم منو ميكشه!
***
به غضنفر میگن: نظرت راجع به ماه رمضان چیه؟
میگه: والا خیلی خوبه فقط یه کم زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر میشه!
***
غضنفر پسرشو میفرسته دانشکده افسری، دوستاش بهش میگن: درس پسرت که خیلی خوبه بود، بهتر بود میگذاشتی دکتر یا مهندس بشه؟
غضنفرمیگه: نه، آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!
***
حیف نون می ره کتابخونه، داد می زنه یه ساندویچ بدین با سس اضافه.
آقاهه بهش می گه: آقا! اینجا کتابخونه هست.
حیف نون می گه: ببخشید… بعد یواش در گوش آقاهه می گه: یه ساندویچ بدین با سس اضافه!
***
به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!
***


 




:: برچسب‌ها: حيف نون , دايي , خاله ,
:: بازدید از این مطلب : 909
|
امتیاز مطلب : 199
|
تعداد امتیازدهندگان : 59
|
مجموع امتیاز : 59
تاریخ انتشار : 16 / 10 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: